چندی پیش درباره معماران اندیشه دینی در دوران اصلاحات نوشتم و به خیلیها برخورد. اما "هر دم از این باغ، بری میرسد"! آیا میتوان سکوت کرد؟! قصد شماتت دیگران ندارم؛ فقط از عملکرد خودم دفاع میکنم.
یادم است در اوایل دوران اصلاحات در سال 78 در اثر فراوانی و عمق فاجعه رفتارها و مقالات ضد دینی در فضای مطبوعات و هنر کشور، مجلس قصد استیضاح وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی کرد؛ بگذریم از این که با دفاع جانانه رئیس جمهور اصلاحات و البته کماطلاعی برخی از نمایندگان در حوزه اندیشه دینی در مقوله هنر، استیضاح رأی نیاورد و جناب مهاجرانی همچنان "وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی" اصلاحات باقی ماند.
در آن زمان، در مقالهای با عنوان "سنت و سیره اسلامی در برخورد با هنرمندان چیست؟" و با عنوان مقدماتی " سخنی با وزیر محترم فرهنگ وارشاد اسلامی" (که روزنامه "جمهوری اسلامی" کلمه "محترم" را از آن حذف کرد!) به مباحث تاریخی و استنادات دینی ایشان پاسخ دادم؛ (ر. ک: روزنامه جمهوری اسلامی، 23 اردیبهشت 1378، ص 15) و در اثر چاپ یک مقاله علمی ـ انتقادی از یک طلبه معمولی، چه لطفها از اصلاحاتیها که شامل حالم شد!
مهاجرانی آن روزها با امروز که از عالمان وهابی تجلیل میکند و صوت قرآنشان را "طنین وحی" میداند(!)، (لینک) برای من فرقی نکرده است؛ بلکه فقط آنچه در دل داشتند و با لطایف الحیل بیان میکردند و عدهای را فریب میدادند، امروز با صراحت بیشتری مطرح میکنند؛ باز هم رحمت بر کسانی که یا رومی روماند، یا زنگی زنگ! و مخاطبانشان را بازی نمیدهند.
جناب مهاجرانی از این همه صراحت ممنونم؛ که هیچ راه توجیهی برای کسانی که سرشان زیر برف است، باقی نگذاشتی! باز هم ممنون! و به تصریح خودتان (لینک نمونه) و همفکرانتان (لینک نمونه) صد رحمت بر آن یک ذره شیر خر که خوردی و سیاستی که آموختی!